هدفمند زندگی کردن:
آیا به راستی هدف از زندگی چیست؟ آیا زندگی فقط روزمرگی است یا هدفی فرای آن در بر دارد؟ آیا هدف از زندگی با این همه مشکلات ریز و درشت آن پیدا کردن خوشی و خوشبختی است؟ یا خوشی و خوشبختی واقعی زمانی لمس می شود که احساس رضایت از خدمت به دیگران قلبمان را به وجد می آورد؟
حتماً بارها با خود فکر کردهاید که اصلا معنی زندگی چیست؟ همه ما یک روز به دنیا میآییم و یک روز هم از دنیا می رویم و در این میان به یک سری چیزها دل می بندیم. از یک سری دل می کنیم. یک سری چیزها به دست می آوریم و یک سری از دست می دهیم.
و برای چه؟ و به کجا؟
گاهی اوقات از بی هدف بودنمان کلافه میشویم و گاهی اصلاً به آن ذرهای هم نمیاندیشیم و فقط روزها را در پی خوشبختی میگذرانیم. گاهی نیز برای رسیدن به اهداف کوچک و بزرگی که برای خود تعیین کردهایم، شبانه روز تلاش میکنیم و زمانیکه به آنها میرسیم دوباره احساس خالی بودن و بی هدفی میکنیم و در مقابل زمانهایی را هم تجربه کردهایم که پس از کمک به دیگری چنان احساس رضایت درون سراسر وجودمان را فرا می گیرد که قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر در این دنیا نیست! به راستی که خوشی پایا و خوشبختی و آرامش واقعی چیست؟
آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که علت وجود این همه انسان با این همه اختلاف نظر؛ اختلاف شکل، اختلاف استعداد و علاقه و در عین حال این همه شباهت برای چیست؟!
ما آدمها گاهی فراموش میکنیم که هر کداممان عضوی (سلولی) از یک بدن واحد(جامعه بشری) هستیم و نیز گاهی فراموش می کنیم که هر یک از ما با ویژگی های منحصر به فرد خود نقشی بسیار مهم و حیاتی برای رشد و بقای این جامعه بشری داریم. هر کدام از ما با خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فردمان برای به انجام رساندن کاری ویژه و خدمتی ویژه به بقیه انسانها و مجموعه انسانیت به این دنیا آمدهایم. خصوصیت ویژهای که با شناخت آن و به خدمت گرفتن آن می توانیم هدف والای زندگی و حضورمان را به شکوفایی برسانیم. با شناخت این خصوصیات ویژه و شناخت هدف والای زندگی خود رنگ و رویی تازه به زندگیمان می دهیم و تمام فعالیتهایمان معنایی متفاوت پیدا می کنند و حتی تمام هدفهای ریز و درشت زندگیمان نیز پر معناتر می شوند
زندگی بدون هدف والا چون یک کلاف سردرگم است و هر چه در آن انجام بدهیم و به هر آنچه برسیم باز هم چیزی کم خواهیم داشت. در حالیکه با شناخت هدف والای زندگی یا به عبارتی آرمان زندگی مان، کل هستی و معنای زندگی عمقی شگفت انکیز می یابد.
با داشتن این سوال در ذهن که" هدف والای زندگی من چیست؟" ما اولین قدم را برای شناخت آن برداشته ایم. با انجام مراقبه نیز می توانیم به جواب آن نزدیک تر شویم. یکی از روشهایی که با آن می توانیم به هدف والای زندگیمان آشنا تر شویم به این ترتیب است:
۱- یک خصوصیت ویژه یا استعدادخاص خود را پیدا می کنیم
۲- یک راه و روش یا حرکتی را که می توانیم از این خصوصیت در خدمت به مردم و جامعه استفاده کنیم را مطرح می کنیم
۳- دنیای ایده آل خود را که در آن دوست داریم مردم چگونه با هم رفتار کنند و در کنار هم زندگی کنند را تصویر می کنیم
سپس پاسخ این سه مرحله را در یک جمله با هم ادغام می کنیم و به این گونه عنوانش می کنیم: "ما با این خاصیت یا استعداد ویژه کاری می کنیم تا دنیا به سوی آن دنیای ایده آل حرکت و تغییر کند.
لازم به ذکر است پیدا کردن هدف والای زندگی کار آسانی نیست و به همین دلیل است که غالبا از پیدا کردن پاسخ برای آن طفره می رویم. اما با نگه داشتن این سوال در ذهن ناخودآگاه خود: "من چگونه می توانم در خدمت جامعه بشری باشم؟" به تدریج به پاسخ آن دست می یابیم.
اگر هر یک نفر از ما که قطرهای بیش نیستیم با ایجاد موجی کوچک در اطراف خود تغییری کوچک ایجاد کنیم. آن روز دور نخواهد بود که این موجهای کوچک تبدیل به موجی بزرگ خواهد شد و دنیای ما همان دنیای ایده آل .
:: موضوعات مرتبط:
آموزشی ,
,
:: برچسبها:
هدف ,
جامعه ,
زندگی ,
:: بازدید از این مطلب : 402
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0